با حـــاج آقا

با هم درد دل کنیم و نظر بدیم

با حـــاج آقا

با هم درد دل کنیم و نظر بدیم

سخنان منتسب به آیت‌الله سیستانی درباره احمدی‌نژاد تکذیب شد!؟


با تحریف اظهارات یکی از نمایندگان مجلس هفتم در مصاحبه با شبکه «الکوثر» توسط برخی سایت‌های منتسب به دولت، اخباری مبنی بر توصیه آیت‌الله سیستانی به نخست‌وزیر عراق درباره الگوگیری از عملکرد دکتر احمدی‌نژاد، در سفرهای استانی، به صورت گسترده در رسانه‌های ایران منتشر شد، در حالی که دفتر آیت‌الله سیستانی نسبت به این اخبار اظهار بی‌اطلاعی کرد.

پیرو انتشار گسترده اخباری در رسانه‌ها، مبنی بر توصیه آیت‌الله سیستانی به نخست‌وزیر عراق درباره الگوگیری از دکتر احمدی‌نژاد، منابع نزدیک به دفتر آیت‌الله سیستانی، این اخبار را تکذیب کردند.

به گزارش خبرنگار «بازتاب»، با تحریف اظهارات یکی از نمایندگان مجلس هفتم در مصاحبه با شبکه «الکوثر» توسط برخی سایت‌های منتسب به دولت، اخباری مبنی بر توصیه آیت‌الله سیستانی به نخست‌وزیر عراق درباره الگوگیری از عملکرد دکتر احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران در سفرهای استانی، به صورت گسترده در رسانه‌های ایران منتشر شد، در حالی که دفتر آیت‌الله سیستانی نسبت به این اخبار اظهار بی‌اطلاعی کرد.

در این حال، خبرنگار «بازتاب» در تماسی با آقای ناصر سودانی، نماینده اهواز در مجلس هفتم، از وی صحت اظهارات منتسب به وی در رسانه‌های گروهی را جویا شد. نماینده مجلس هفتم با تأکید بر این‌که اظهارات منتسب به وی در رسانه‌های ایران تحریف شده است، گفت: خبرنگار شبکه «الکوثر» درباره تأثیرات داخلی و خارجی سفرهای استانی دکتر احمدی‌نژاد از اینجانب پرسید و من نیز با اشاره به خبری که در روزنامه‌ها به نقل از آیت‌الله سیستانی در توصیه به دولت عراق درباره سفرهای استانی مطالعه کرده بودم، این توصیه را در راستای تأیید اقدامات آقای احمدی‌نژاد دانستم.

گفتنی است، چندی پیش آیت‌الله سیستانی در ملاقات با دولت عراق با انتقاد از سفرهای خارجی زیاد مسئولان عراقی، به آنان توصیه کرده بود به جای ماندن در خانه‌های امن و سفرهای خارجی به مناطق عراق، در میان مردم حضور یابند و با مشکلات آنان از نزدیک آشنا شوند.


منبع: سایت بازتاب     www.baztab.com  

جایزه ناقابل

امروز داشتم کتاب کیمیای محبت رو که در احوالات شیخ رجب علی خیاط ( رضی الله عنه)(عارفی بزرگ و مردی به تمام معنا خود ساخته) نوشته شده است رو مطالعه می کردم یه داستان همون اوایل کتاب بود که نظرم رو خیلی جلب کرد، گفتم بد نیست شما هم بخونید. خواستم ازش نتیجه گیر ی کنم گفتم بزارم به عهده شما دوستان هم کمی فکر می کنید هم اینکه از این جایزه ما که ناقابل هم هست اما بدردتون می خوره بر خوردار می شید. البته این جایزه بیشتر برا کسانیه که اهل آپلود هستن .

جایزه: 100 مگابایت فضای آپلود در پرشین گیگ.

برداشت های خود از داستان رو در بخش نظرات بنویسید به بهترین برداشت این جایزه اعطاء خواهد شد.

تذکر : ایمیل خود را در بخش نظرات درست وارد کنید چون جایزه به ایمیل شما فرستاده می شود.

 و اما داستان:

شیخ رجبعلی (رضی الله عنه ) این حکایت را از حضرت داوود (علیه السلام )  نقل می کند:

« آن حضرت در حال عبور از بیابانی ،مورچه ای را دید که مرتب کارش این است که از تپه ای خاک بر می

دارد و به جای دیگری می ریزد،از خداوند خواست که از راز این کار آگاه شود...، مورچه به سخن آمد که:

معشوقی دارم که شرط وصل خود را  آوردن تمام خاک های آن تپه در این محل قرار داده است! حضرت

فرمود: با این جثه کوچک ، تو تا کی می توانی خاک های این تلّ بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی، و

آیا عمر تو کفایت خواهد کرد؟!

مورچه گفت: همه اینها را می دانم ولی خوشم اگر در راه این کار بمیرم به عشق محبوبم مرده ام!»

دراینجا بود که حضرت منقلب شد و درسی از مورچه گرفت...

دانلود کتاب

ســـــــــــــــلام

 هرچی باشه ما خودمون رو شیعه و پیرو معصومین (علیهم السلام) می دونیم و هر جا می ریم افتخار می کنیم که به  ما شیعه می گن.

خوب اسم شیعه داشتن به تنهایی کافی نیست ،باید در عمل هم نشون بدیم. یعنی عمل ما هم نشون دهنده پیروی از امامان معصوم (علیهم السلام) باشه. برای پیروی کردن ما، یک چیز نیاز داریم و اون هم آگاهی از اعــمال  معصـومین (علیـهم السلام )  است . برای سـهولت در این کــار بایــد به کتـاب هــا مراجـــعه کـــنیم.

منم در همین راستا تصمیم گرفتم چند تا کتاب پیرامن امام زمان (عج)  براتون معرفی کنم مطمئن باش اگه دانلود کنی ضرر نکردی. راستی ما رو هم دعا کن.

برای دانلود کتابها روی آنها کـــلیک کنــید.

 کتاب اول: حضرت مهدی (عج) فروغ تابان ولایت).

کتاب دوم: داستان هایی از امام زمان (عج).

کتاب سوم: چشم به راه مهدی (عج).

یک شبهه

شبهه : هیچ دلیل عقلی بر وجود امام زمان ندارد.

پاسخ:

در ابتدا لازم است به این نکته توجّه داشته باشیم که اعتقاد به مصلح موعود جهانی در تمام ادیان یک اصل مسلّم و قطعی است و هر یک از انبیاء گذشته، به پیروان خود از آمدن مصلحی غیبی خبر داده‎اند.[1]
به طور کلّی از دو طریق می‎توان وجود امام زمان را ثابت کرد: 1. دلیل عقلی؛ 2. دلیل نقلی.
الف: دلیل عقلی
و آن این‌که تا وقتی که تکلیف ثابت است و مکلفانی وجود دارند، عدّه‌ای هستند که مصون از خطا نیستند و باید امام معصوم و پیشوایی وجود داشته باشد تا آنها را هدایت کند، و زمین بدون انسان کامل مانند جسم بدون روح است به همین جهت علی ـ علیه السّلام ـ نیز فرموده‎اند: «زمین هرگز از حجت خدا خالی نخواهد ماند و آن حجت الهی یا ظاهر است یا مشهور یا خائف است و مستور تا حجت‎ها و بینات الهی باطل نگردد.»
[2]
ب: دلیل نقلی
این دلیل را می‎توان به دو صورت توضیح داد:

الف) روایات نبوی که امامان دوازده گانه را با نام‎های آنان به طور روشن معرفی کرده‎اند که به ذکر دو نمونه از لسان اهل سنّت اشاره می‎کنیم.
1. از ابن عباس روایت شده که شخصی یهودی به نام نعثل نزد رسول خدا آمد و سؤال‎های بسیاری را مطرح نمود و از اوصیاء نیز پرسید، حضرت در پاسخ فرمود: «نخستین وصی من علی و پس از او حسن و حسین و امامان نه گانه و از فرزندان او می‎باشند.» و نعثل پرسید نام آنها چیست؟ حضرت اسامی تک تک امامان را تا امام دوازدهم (حضرت مهدی (عج)) شمرده‎اند.
[3]
2. باز در کتاب مناقب وجود دارد که از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده که شخصی یهودی به محضر رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎رسد و سؤالات زیادی می‎کند و از اوصیاء حضرت می‎پرسد و سؤال می‎کند پس از حسین اوصیاء چه کسانی هستند پیامبر فرزندان امام حسین از علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ را نام می‎برد تا حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ و سپس می‌فرماید: لقب او قائم و حجت است و او غائب خواهد شد و خوشا به حال صابران در غیبت...
ب) شواهد تارخیی یعنی گزارش‎هایی که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کرده‎اند برای نمونه به بعضی از اقوال اهل سنّت اشاره می‎کنیم.
1. حافظ سلیمان حنفی می‌گوید: «خبر معلوم نزد محققان و موثقان این است که ولادت قائم (عج) در شب پانزدهم شعبان سال 255 در شهر سامرا واقع شده است.
[4]
2. خواجه محمد پارسا در کتاب فصل الخطاب گفته: «یکی از اهل‌بیت ابومحمد بن عسگری است که فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده می‌شود باقی نگذاشت و او در نیمه شعبان سال 255 هجری متولد شد. مادرش نرجس نام دارد، او هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت.
[5]
بهتر است بدانیم بعضی محققین تعداد روایات اهل سنّت را بیش از 200 روایت تخمین زده‎اند که همه در مورد امام دوازدهم می‌باشد که فقط حقانیت شیعه اثنی عشری (دوازده امامی) را می‎رساند و بر هیچ یک از مذاهب، جز شبعه دوازده امامی منطبق نیست و همه این احادیث بر ولادت و امامت حضرت ـ علیه السّلام ـ دلالت می‎کند و آیت الله شیعه دوازده امامی منطبق نیست و همه این احادیث بر ولادت و امامت حضرت ـ علیه السّلام ـ دلالت می‌کند و آیت الله صافی(دام عزه) در کتاب مهدویت بیش از 77 نفر از علمای اهل سنّت را نقل می‌کند که هر یک به نحوی ولادت آن حضرت را بیان کرده‎اند. پس اگر اهل سنّت مطلقاً‌بگویند حضرت مهدی (عج) به دنیا نیامده این ادعای کاملاً بی‎اساس است زیرا آنها حتّی گفته‎ها و نوشته‎های بزرگان خود را هم قبول ندارند. علاوه بر آن، آیات متعددی در قرآن به چگونگی قیام آن بزرگوار اشاره کرده است.
[6]
به عنوان نمونه به تفسیر آیات 105 و 106 سوره نور، 55 از سوره توبه، 29 سوره کهف و 29 سوره مؤمن مراجعه شود. و اگر آنها طولانی بودن عمر را دلیل عدم ایشان تولد بدانند، به سادگی می‎توان عرض کرد که همان کسی که قادر است عیسی بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدی موعود اقتدا کند و یونس را در شک ماهی محافظت نماید و یا به نوح پیامبر 950 سال عمر بدهد، آیا او قدرت ندارد به مهدی (عج) عمر طولانی عنایت کند در حالی که خود اهل سنّت نیز قائل به زنده بودن عیسی و خضر و صالح و... می‎باشند.
نتیجه
ولادت حضرت مهدی (عج) امری است مسلم و قطعی و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزه‎های دیگری وجود دارد که نمی‎گذارند حق را بازگو کنند و حقانیت شیعه اثنی‎عشری و وجود امام زمان ثابت کنند.


[1] . آیت الله مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی، قم، انتشارات نسل جوان، چاپ یازدهم، 1380، ص 51.
[2] . علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ چهارم، 1362، ص 188.
[3] . همان، ج 36، ص 283.
[4] . شیخ سلیمان قندوزی، حنفی، ینابیع الموده، قم، مکتبه بصیرتی، 1385 ق.
[5] . همان مدرک.
[6] . آیت الله صافی (لطف الله) امامت و مهدویت، ج 2، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 2، ص 56 الی 241.

تقصیر من نبود؟!

سلام

باور کنیدبا تمام وجود معذرت می خوام از اینکه یه چند روزی می شه وبلاگم رو آپ نکردم البته تقصیر من نبود چون مودم کامپیوترم ریخته بود به هم و از اینترنت منو محروم کرده بود... به هر حال حلال کنید.

در ضمن اعیاد شعبانیه و به خصوص تولد حضرت امام سجاد(علیه السلام) رو به شما شیعیان واقعی اما زمان(عج) تبریک عرض می نمایم.

شعری که تا حالا نشنیدی؟!

وصـــــــــــــــــــــــــــــــــــل شیـــــــــــــــــــــرین

 دل سبزت توی کــــوچه نشــون از خزون گرفته                تو سکوت دشت تشــنه یه جایی امون گرفـــته

 توبهــونه ای برای گــــریه ی غروب ســــــــاحل               کشتی عشقتو ســاختم کردمــش روونه ی دل

 ســایبــــون رو ســــــــر تو برگـــای سبز بهـــاره               بمیره دونه ی بارون که به عشـــق تو نبــــــاره

تو کـویر خستگی هام یه جایی اروم می گیــــرم               از غم فراق و دوریت روزی صد دفعه می میـرم

 رنـگ لبهات لاله گون و تو نگات عشق و جــــنونه              می دونم که خیلی خونه دلت از دست زمـــونه

 روی قلبت لاله کاشتی تا بگی که خیلـی خونــه               روز و شــب دلــت برای عاشـــقات داره بهـــونه

عاشق زارت همیشه از خودش فراری می شه                واسه ی وصل شیرینش بیستون میزنه تیشــــه


 پلک هایت را خاکروب دیده ی باطن کن.دریچه های گوش ظاهرت را ببند و در حیطه ی وجود خود را رها کن.چه می بینی و چه می شنوی؟ایا جز نوری که هادی توست می بینی؟نوری که تورا به سوی خویش فرا می خواند.وآیا نوای هل من ناصر ینصرنی او را می شنوی؟که چگونه تو را برای یاری و مدد می خواند؟حال اگر به تو بگویند تا ظهورش چند صباحی بیش نمانده چه خواهی کرد؟آیا کوچه های دلت را برای خیر مقدمش چراغانی کرده ای؟آیا آب دیدگانت را برا ی آب و جارو کردن این کلبه ی حقیر سرازیر نموده ای؟آیا فرش نگاهت را برای زیر اندازش نیالوده ای؟آیا ردایت را برای سجاده اش مهیا کرده ای؟ آیا زبان دلت را برای خواندن 2رکعت نماز عشق در محضر استادی اش تطهیر نموده ای؟

شعر از همسرم:لطفاَ با ذکر منبع آن را در سایت یا وبلاگ خود قرار دهید.

یک خاطره عجیب


تازه خبر پیروزی حزب الله توی اخبار پخش شده بود.من خونه بودم پای اینترنت و وبگردی می کردم .  رفتم که شام بخورم  دو ستم زنگ زدو گفت بیا تازه سیستم مصطفی رو آوردیم تو هم بیا تو افتتاحیه اش شرکت کن دوربینت هم بیار تا بعدش بریم سطح شهر برا عکاسی.آخه اون شب توی قم برا پیروزی حزب الله جشن گرفته بودن... شیرینی و بند بساطی بودخلاصه بعد از راه اندازی سیستم سوار موتور شدیم و رفتیم.اما توی خیابون فقط خودمون بودیم با چند تا موتور و ماشین بی بخار.مامونده بودیم که چه کنیم.مثل اینکه خیلی دیر اومده بودیم همه رفته بودن برا تماشای فیلم نرگس آخه اون شب، شب آخر بازی پوپک گلدره بود.همین طور که می رفتیم یهو یه موتور رو دیدیم که سه نفر سوارش بودن( 2 نفر بالباس بسیجی و یکی هم با لباس عادی).دوستم گفت چه طوره از اینا یه عکس بگیریم برا تو وبلاگ خواستم برگردم خودشون اومدن از کنارمون رد شدن ما رفتیم دنبالشون .دور میدون جانبازان که رسیدن دور زدن و از پل مصلی اومدن بالا ما هم مثل این پلیسای حرفه ای  تعقیبشون می کردیم من اومدم کنارشون سرعت رو کردم   تا بتونیم عکس بگیریم عکس رو که گرفتیم چون سر بالایی بود موتور داشت کم می یاورد من هم یه دنده سبک کردم و رفتیم نگو اینا به ما مشکوک شدن چشمتون روز بد نبینه پایین پل که رسیدیم یهو  اومدن کنارمون گفتن برا چی عکس گرفتین ما هم گفیتم هیچی عشقی ؛ گفت :عشقی عکس می گیری بزن کنار من که خشکم زد و گاز موتور رو گرفتم .اون یکی که لباس عادی داشت چنان از رو موتور پرید که من گفتم دیگه شهید شد... یه کم که رفتیم رفیقم گفت نگه دار ببینیم چی میگن خلاصه اومدن  و گفتن دوربین رو بده رفیقمم که با مسائل نظامی اشنایی داشت براشون قلدری کرد و گفت نمی دم بی سیم بزن فرماندتون بیاد ببینم شما چی میگین 2 تا از اونا هر چی گفتن دلیل عگس گرفتنت رو بگو  تا ما بریم اون گفت نه بی سیم بزن ببینم می خوای چه کار کنی.تو همین حین 2 تا دیگه سراسیمه سر رسیدن و گفتن یالا  دوربین رو بده ما گفیم شما کی باشین اینا هم پنچر کردن خلاصه هر کاری کردن دوست ما کوتاه نیومدیم اون کارتش رو نشون داد عباس کفت خوب منم از این کارتای فعال بسیج دارم...  منم تو فکر اینکه آخ حالا چه کنیم نه گواهینامه دارم و نه کارت موتور رو با خودم آورده بودم همش جوش دوربین و موتور رو می زدم .بی سیم زدن فرماندشون گفت بیان پایگاه ما همسوار شدیم و پشت سرشون راه افتادیم رسیدیم پایگاه نمی دونی چقدر راش دور بود... تا رسیدیم فرمانده با اسلحه اومد تا منو دید که با لباس روحانی هستم گفت سلام حاج آقا خواهش می کنم بفر مایین داخل  زودی اسلحه رو گذاشت زمین به اونا هم گفت شما بیرون باشین تا صداتون کنم ...آره داداش فرمانده خودش قضیه رو فهمید ..که این بسیجی های ما رو جو گرفته بوده و خواستن خودی نشون بدن ما هم قضیه عکاسی و آرتیس بازی اونا رو توضیح دادیم دیگه معذرت خواهی کرد و به ما تعارف شام کرد ما گفتیم دیرمون شده باید بریم خونه...اومدیم بیرون دیدیم ساکت یه گوشه ایستادن ما که داشتیم از خنده منفجر می شدیم سوار موتور شدیم و تو راه ترکیدیم از خنده.دیگه فرمانده چی بهشون گفت الله اعلم...


 اینم از خاطره شب پیروزی لبنان که اومدیم عکس بگیریم برا تو وبلاگ ..


حالا این هم اون عکسی که به خاطرش می خواستیم بریم زندان واقعا ارزشش رو نداشت آخه تو اون تاریکی شب با یه دوربین دیجیتالی دروپیت،بهتر از این نمی شد عکس گرفت.

دعا برا بسیجی ها یادت نره